نويسنده وب
- الف
- امیر تتلو
- امیر تاجیک
- امیرسینکی
- امیر شعبانی & حسین اصلاحی
- امیر شفیعی
- امیر شمسایی
- امیر یگانه
- امیر یوسف
- ابوالفضل اسماعیلی
- ابی
- احسان
- احسان الدین معین
- احسان آریا
- احسان تهرانچی
- احسان حق شناس
- احسان خلقی
- احسان خواجه امیری
- احسان رادسل
- احسان شریعت
- احسان شماعی زاده
- احسان غیبی
- احسان فرامرزی
- احسان کاراموز اس پی
- احسان وجدانی
- احمد آزاد
- احمد پارسا
- احمد پژمان
- احمد حضرتی
- احمد رضا فریدونی
- احمد رضایی
- احمد سعیدی
- احمد شاملو
- احمد شکوری
- احمد صفایی
- احمد قیامتی
- احمد ماهیان
- احمد معینی
- احمدرضا نبی زاده
- اردشیر کامکار
- اردلان طعمه
- اردلان نوبخت
- اردوان کامکار
- ارسلان
- ارسلان محمودی
- ارمیا طهماسبی
- اسپندارمزد
- استیری
- اسحاق احمدی
- اسماعیل سرمدی
- اسماعیل محمدی
- اسی
- اسی احمدی
- اشراق
- اشکان
- اشکان آروند
- اشکان چنگیزی
- اشکان شاملو
- اشکان کوشان
- اشکان يوسفي
- اشکنام وفايي
- اشکين 0098
- افسانه
- افسانه رسايي
- افشين
- افشين اسدي
- افشين آذرهوش
- افشين آذري
- افشين بوستان
- افشين پديده
- افشين تيموري
- افشين زرخواه
- افشين سپهر
- افشين شکري
- افشين فرهادي
- افشين مقدم
- اميد شهيار
- اميد صادقي
- امير اسيد
- امير حسين اويسي
- امير رضايا(رضايا)
- امير فرجام
- اندي
- ايوان & بنجامين
- ايرج (حسن خواجه اميري)
- ايرج بسطامي
- ايرج مهديان
- آرش
- آرمين نصرتي
- آرمين2AFM
- امین رستمی
- امیرمسعود
- امیر وکیلی
- امیر آمین
- امیر علی
- آرش پناهی
- آرما
- آرش ای پی
- امیر شهیار
- احمد سعیدی
- احسان نیک آیین
- آوش
- ب
- باران
- برديا
- بروباکس
- بلکتس
- بهرام
- بنیامین
- باراد
- بهزاد پکس
- بنیامین ولی نژاد
- بهروز نظریان
- پ
- پويا
- پويا بياتي
- پارسا چیلیک
- پژمان شاملی
- پازل باند
- پژمان جمشیدی
- ت
- تهي
- تي ام بکس
- تيک تاک
- ث
- ج
- جاستينا
- جمشيد
- جواد رضایی
- چ
- ح
- حبيب
- حميد يگانه
- حسام الدین موسوی
- حمید حامی
- حامد زمانی
- خ
- گروه خاک
- د
- داريوش
- ذ
- ر
- رضا صادقی
- رحیم جبرئیلی
- رضایا
- روزبه نعمت الهی
- ز
- ژ
- س
- ساسي مانکن
- سام اسدي
- سامان جليلي
- سامي بيگي
- ستار
- سعيد پانتر
- ساسی مانکن
- سوگند
- سعیدآسایش
- سعید آسایش
- سعید ایمانی
- سهیل جامی
- سهراب پاکزاد
- ش
- شادمهر عقيلي
- شهرام وفا
- شاهینs2
- شهرزاد
- شکیلا
- شهرام شکوهی
- ص
- ض
- ط
- ظ
- ع
- علي پيشتاز
- علي عبدالمالکي
- عليشمس
- علیرضا روزگار
- علی کشاورز
- علی جوکار
- علیرضا جولایی زاده گان
- علی لهراسبی
- عماد طالب زاده
- علیرضا قرایی
- غ
- ف
- ق
- قمیشی
- ک
- کاميار
- کامران & هومن
- کامبیز فتاحی
- کامران مولایی
- گ
- گوگوش
- ل
- ليلا فروهر
- م
- مازيار فلاحي
- متين معارفي (متين 2 حنجره)
- محسن چاوشي
- محسن يگانه
- محمد اصفهاني
- محمد بيباک
- مرتضي پاشايي
- مصطفي فتاحي
- معين
- منصور
- مهدي احمدوند
- محمد علیزاده
- میلادباران
- مسعود فتحی
- مجید فرهبد
- مجید یحیایی
- محمدرضا گلزار
- مجیدخراطها
- مجتبی رحیمی
- مسعود معما
- مهران فرزانه
- مسیح
- مسیح اسکای
- مهران آتش
- مازیار عصری
- مهدی مقدم
- محسن یاحقی
- مهدی مدرس
- مصطفی نوروزی
- محسن ابراهیم زاده
- مهدی یغمایی
- ن
- نیما مظفری
- ندیم
- نیما کریمی
- و
- ولي
- ه
- هنگامه
- ی
- ياس
- مسعود معما
- یاسر رشادی
- -------------فیلم سینمایی خارجی-------------
- اکشن
- ماجراجویی
- تخیلی
- ترسناک
- جنایی
- درام
- خانوادگی
- رازآلود
- علمی
- فانتزی
- عاشقانه
- کمدی
- اسرارآمیز
- هیجانی
- انیمیشین
- -------------فیلم سینمایی ایرانی-------------
- اجتماعی
- طنز
- کمدی
- فانتزی
- ترسناک
- انیمیشین
- -------------کدآهنگ پیشواز-------------
- همراه اول
- ایرانسل
امکانات وب
نویسنده : امیررضاآزادگان
رمان ایرانی و عاشقانه طالع ماه
نام کتاب : طالع ماه
نویسنده : mehrsa_m کاربر انجمن نودهشتیا
حجم کتاب : ۳٫۸۷ مگا بایت
تعداد صفحات : ۴۴۹
خلاصه داستان :
پریماه یه دختر تنهاست که غمها و کمبودهای زیادی توی زندگیش داره . سعی میکنه این کمبوداشو برطرف کنه . ولی همیشه هم راه درست و نمیره . بعضی وقتا هم چوب ندونم کاریاش و میخوره . تصمیم میگیره خودش و وارد زندگی پسری بکنه تا بتونه زندگی راحتی داشته باشه ولی . …..
قالب کتاب : PDF
پسورد : www.98ia.com
نویسنده : امیررضاآزادگان
داستان "لیاقت عشق"
روزی شیوانا پیر معرفت یکی از شاگردانش را دید که زانوی غم بغل گرفته و گوشه ای غمگین نشسته است. شیوانا نزداو رفت و جویای حالش شد. شاگرد لب به سخن گشود و از بی وفایی یار صحبت کرد و اینکه دختر مورد علاقه اش به او جواب منفی داده و پیشنهاد ازدواج دیگری را پذیرفته است.
شاگرد گفت که سالهای متمادی عشق دختر را در قلب خود حفظ کرده بود و بارفتن دختر به خانه مرد دیگر او احساس می کند باید برای همیشه با عشقش خداحافظی کند.
شیوانا با تبسم گفت:" اما عشق تو به دخترک چه ربطی به دخترک دارد!؟"
شاگرد با حیرت گفت:" ولی اگر او نبود این عشق و شور و هیجان هم در وجود من نبود!؟"
شیوانا با لبخند گفت:" چه کسی چنین گفته است. تو اهل دل و عشق ورزیدن هستی و به همین دلیل آتش عشق و شوریدگی دل تو را هدف قرار داده است. این ربطی به دخترک ندارد. هرکس دیگر هم جای دختر بود تو این آتش عشق را به سمت او می فرستادی. بگذار دخترک برود!
این عشق را به سوی دختر دیگری بفرست. مهم این است که شعله این عشق را در دلت خاموش نکنی . معشوق فرقی نمی کند چه کسی باشد! دخترک اگر رفت با رفتنش پیغام داد که لیاقت این آتش ارزشمند را ندارد. چه بهتر! بگذار او برود تا صاحب واقعی این شور و هیجان فرصت جلوه گری و ظهور پیدا کند! به همین سادگی!"
نویسنده : امیررضاآزادگان
داستان جالب زن باهوش
داستان جالب زن باهوش
مردی تمام عمر خود رو صرف پول درآوردن و پس انداز کردن نموده و فقط مقداری بسیار اندکی از در آمدش را صرف معاش خود می کرد و در واقع همسر خود را نیز در این مکنت و بدبختی با خود شریک نموده بود.
تا اینکه روزی از روزها او به بستر مرگ افتاد و دیگر برایش مسلم گردید که حتما رفتنی است. بنابراین در لحظات آخر، همسرش را نزد خود خواند. از او خواست در آخر عمری قولی برای او بدهد و آن این بود که تمامی پول هایش را داخل صندوقی گذاشته و در کنار جسد وی در تابوت قرارداده تا او بتواند در آن دنیا آنها را خرج کند. همسرش در حالی که با نگاهی شفقت انگیز به شوهر در حال نزع می نگریست، قسم خورد که به قولش وفا کند.
در روز تشییع و درست وقتی که تمامی مقدمات فراهم شده بود و مامورین گورستان می خواستند میخ های تابوت را بکوبند، زن فریادی کشید و گفت: «صبر کنید یک سفارش او مانده که باید به اجرا بگذارم». سپس کیسه سیاهی را از کیفش بیرون آورده و آن را داخل صندوق کوچک درون تابوت قرار داد.
خواهر خانم که از شرح ما وقع خبردار بود با لحنی سرزنش آمیز به همسر متوفی گفت: «مگه عقل از سرت پریده؟ این چه کاری بود که کردی؟ آخه شوهرت اون پول ها رو چه جوری میتونه تو اون دنیا خرج کنه؟»
زن پاسخ داد: «من فردی با ایمان هستم و قولی را که به همسرم دادم هیچ وقت فراموش نکرده ام. اما برای راحتی او، تمامی پول ها رو به حساب خودم واریز کردم و براش یه چک صادر کردم که بعد از نقد کردنش، بتونه خرجشون کنه».
نویسنده : امیررضاآزادگان
داستان کوتاه هدیه فارغ التخصیلی !
مرد جوانی، از دانشگاه فارغ التحصیل شد. ماه ها بود كه ماشین اسپرت زیبایی، پشت شیشه های یك نمایشگاه به سختی توجهش را جلب كرده بود و از ته دل آرزو می كرد كه روزی صاحب آن ماشین شود. مرد جوان، از پدرش خواسته بود كه برای هدیه فارغ التحصیلی، آن ماشین را برایش بخرد. او می دانست كه پدر توانایی خرید آن را دارد. بلأخره روز فارغ التحصیلی فرا رسید و پدرش او را به اتاق مطالعه خصوصی اش فراخواند و به او گفت: من از داشتن پسر خوبی مثل تو بی نهایت مغرور و شاد هستم و تو را بیش از هر كس دیگری در دنیا دوست دارم. سپس یك جعبه به دست او داد. پسر، كنجكاو ولی نا امید، جعبه را گشود و در آن یك انجیل زیبا، كه روی آن نام او طلاكوب شده بود، یافت. با عصبانیت فریادی بر سر پدر كشید و گفت: با تمام مال و دارایی كه داری، یك انجیل به من می دهی؟ كتاب مقدس را روی میز گذاشت و پدر را ترك كرد.
سال ها گذشت و مرد جوان در كار و تجارت موفق شد. خانه زیبایی داشت و خانواده ای فوق العاده. یك روز به این فكر افتاد كه پدرش، حتماً خیلی پیر شده و باید سری به او بزند. از روز فارغ التحصیلی دیگر او را ندیده بود. اما قبل از اینكه اقدامی بكند، تلگرامی به دستش رسید كه خبر فوت پدر در آن بود و حاكی از این بود كه پدر، تمام اموال خود را به او بخشیده است. بنابراین لازم بود فوراً خود را به خانه برساند و به امور رسیدگی نماید. هنگامی كه به خانه پدر رسید، در قلبش احساس غم و پشیمانی كرد. اوراق و كاغذهای مهم پدر را گشت و آنها را بررسی نمود و در آنجا، همان انجیل قدیمی را باز یافت. در حالیكه اشك می ریخت انجیل را باز كرد و صفحات آن را ورق زد و كلید یك ماشین را پشت جلد آن پیدا كرد. در كنار آن، یك برچسب با نام همان نمایشگاه كه ماشین مورد نظر او را داشت، وجود داشت. روی برچسب تاریخ روز فارغ التحصیلی اش بود و روی آن نوشته شده بود: تمام مبلغ پرداخت شده است.
نویسنده : امیررضاآزادگان
راز موفقیت از زبان سقراط!
مرد جوانی از سقراط پرسید راز موفقیت چیست. سقراط به او گفت، "فردا به کنار نهر آب بیا تا راز موفّقیت را به تو بگویم."
صبح فردا مرد جوان مشتاقانه به کنار رود رفت. سقراط از او خواست که به سوی رودخانه او را همراهی کند. جوان با او به راه افتاد.
به لبهء رود رسیدند و به آب زدند و آنقدر پیش رفتند تا آب به زیر چانهء آنها رسید. ناگهان سقراط مرد جوان را گرفت و زیر آب فرو برد. جوان نومیدانه تلاش کرد خود را رها کند، امّا سقراط آنقدر قوی بود که او را نگه دارد.
مرد جوان آنقدر زیر آب ماند که رنگش به کبودی گرایید و بالاخره توانست خود را خلاصی بخشد.همین که به روی آب آمد، اوّل کاری که کرد آن بود که نفسی بس عمیق کشید و هوا را به اعماق ریه فرو فرستاد.
سقراط از او پرسید، "زیر آب که بودی، چه چیز را بیش از همه مشتاق بودی؟" گفت، "هوا."سقراط گفت، "هر زمان که به همین میزان که اشتیاق هوا را داشتی موفقیت را مشتاق بودی، تلاش خواهی کرد که آن را به دست بیاوری؛ راز دیگر ندارد."
نویسنده : امیررضاآزادگان
سایفون برای ویندوز و اندروید و.....
روی عکس بالا کلیک کنید تا سایت آمازون نیوز باز بشه.از طریق این سایت میتونید جدید ترین نرم افزار های
سایفون را برای عبور از فیلترها دانلود کنید.
انواع سایفون رو داره برای سیستم های ویندوز7 و ایکس پی و اندروید و.................هر کی میخواد روش کلیک کنه